خب خب خب 

میخوام خاطره‌ی وقتی رو تعریف کنم واستون که با خانواده نشستیم هری پاتر و محفل ققنوس دیدم و سکانس "اهم اهم :>" بین هری و چو شروع شد :") اونم جلوی بابام xD 

خب ماجرا برمیگرده به وقتی که کلاس شیشم بودم فکر کنم؟! :-| خلاصه اینکه من تازه مجموعه‌ هری پاتر رو کتاباشو دانلود کرده بودم (ترجمه های ویدا اسلامیه رو :| ) و خونده بودم، ولی فیلماشو نمیذاشتن دانلود کنم چون حجمش خدا مگ بود :> خلاصه اینکه من منتظر بودم تلویزیون یه جای بالاخره یه روزی یه فیلم رو نشون بده، تا اینکه بالاخره یه شب وقتی که پدر گرامی داشتن کانالا رو اینور اونور میکردن یهو دیدم یه این پسره عه هریه (عه علیه :| xD) بعد خواست کانالو عوض کنه گفته نه بابا تورو خدا این کانالا سالی یه بار هری پاتر نشون میدن شما هم که نمیذارید فیلمشو دانلود کنم بذارید ببینم :< اونا هم گذاشتم و با خانواده (من و بابام و مامانم) نشستیم البته مامانم سرش توی گوشی‌ش بود (علاقه ای نداشت :| xD) ولی منو بابام داشتیم میدیدیم 

خلاصه اینکه فیلم محفل ققنوس بود و بعد از چند دقیقه اون سکانسی اومد که هری و چو بالاخره توی اتاق ضروریات تنها میشن... بابای منم فکر کنم فهمیده بود یا از قبل میدونست که قراره هری و چو "اهم :|" در نتیجه قبل از اینکه اتفاقی بین هری و چو بیفته کنترل رو برداشت و زد یه شبکه‌ی دیگه به بهونه‌ی اخبار دیدن  :| xD 

منم که از همه جا بی خبر (آخه من فقط کتاب رو خونده بودم از کجا باید به مخ 12 ساله‌ی من می‌رسید که هری و چو بخوان کاری کنن؟ :|) من جیغم در اومد گفتم: باباااااا چرا زدیییییی من میخواستم فیلممو ببینم داشتم میدیدمشششششش :<

بعدش کنترل رو از دست بابام گرفتم و برگردوندمش روی همون کانالی که داشت محفل ققنوس رو پخش میکرد؛ و حدس میزنین چی شد؟ :| 

دقیقا صحنه‌ای پخش شد که هری و چو فیس تو فیس، و بوسه :) 

و من یه لحظه شوکه شدم و اصلا هیچی نگفتم و کانالو دوباره به اخبار برگردوندم xD 

خداروشکر بابام واکنش خاصی نشون نداد و بخیر گذشت xD 

 

+دفعه‌ی بعدی داستان موقعی که با بابام ام وی fire از bts رو دیدیم رو تعریف میکنم xDDDDD واکنشش وای خدااااااا یادم میفته میترکم از خنده وای xD