مدرسه بعضی وقت‌ها برای ما کنفرانس‌هایی رو ترتیب می‌داد که نماینده‌هایی از دانشگاه‌های اون کشور، که خارجی بودن، یا مثلاً نماینده‌هایی از دانشگاه‌های مثلاً آمریکا و اروپا (نه این کشور) میومدن برای تبلیغ دانشگاهشون.

خلاصه یه روز این کنفرانس به این شکل بود که سالن اجتماعات رو خالی کرده بودن و دور تا دورش، نماینده‌های مثلاً ۶-۷ تا دانشگاه، پوستر گذاشته بودن، هر کدوم قسمت خودشون رو داشتن و بچه‌ها با نماینده حرف می‌زدن و سوال می‌پرسیدن.

خلاصه که ما و چند کلاس دیگه وارد این سال شدیم، از سمت چپ شروع کردیم که به نوبت هر کدوم از این دانشگاه‌ها رو بررسی کنیم.

و من متوجه یه چیزی شدم! یکی از دانشگاه‌ها که اون اواسط سالن قرار داشت، نماینده‌ش یه آقایی بود که عمامه‌ی مخصوص هندوها رو داشتن. به نظر می‌رسید اهل هند باشن. تیپ و ظاهر خیلی خوبی هم داشتن و فقط اون پوشش خاص سر شاید بشه گفت متفاوت بود از مثلاً کت و شلواری که تنشون بود.

و من متوجه شدم، هیچ کسی طرف این آقا نمی‌رفت! هیچ کسی نرفت که از این آقا در مورد دانشگاهی که نماینده‌ش بود، که اتفاقا یه دانشگاه آمریکایی هم بود، سوال بپرسه!

من که البته به ترتیب همه‌ی دانشگاه‌ها رو دونه دونه بررسی کردم و حتی خودم تنهایی، چون از جمع دوستان جدا شدم، از این آقا سوال‌هایی در مورد دانشگاهه پرسیدم.

اما شرط می‌بندم از بقیه اگه می‌پرسیدی "شما نژادپرستی؟" قطعاً همه می‌گفتن "نه!"