181~ کیوینکور
خب خب
کنکورم رو دادم
کنکور ریاضی در کل یه چیز متوسطی بود و اونقدر خوب و خفن عمل نکردم اما با ز.ی. که اونم شاگرد زرنگه حرف میزدم اونم مثل من داده بود
مود چند تا از همکلاسیهام که درسشون خوب نیست وقتی اومدن بیرون اینجوری بود که "وای چقدر آسون بود، ۳-۴ تا زدم" :||||||
کنکور زبان رو اما ازخودم راضیام با اینکه سخت بود
لعنتی متناش خیلی سنگین بود
اولین متنش که دربارهی اونجای توریستی آفریقایی بود راحت بود
دومین متنش رسماً یه متن تخصصی روانشناسی بود :| دربارهی "شایعات"، اون سخت بود
و متن آخرش دربارهی دیدگاه ادبیات غربی قرن ۱۹ ام دربارهی تمدن پارس بود، دربارهی اینکه مثلاً توی داستاناشون سرزمین پارس یه جای خیلی گل و بلبلی بوده
تاریخچهی جالبی بود ولی خیلی سخت بوددددد
در کل چون حس میکنم زبان سخت بوده راضیترم و خیالم راحتتره و به نظرم یه رتبهی خفن در حد زیر ۵۰ توی زبان بیارم ان شاء الله تعالی
ریاضی ولی اصلاً نمیدونم
زبان ولی مشکل اصلی دامنهی لغاتم بود
تستهای اصطلاحاتش هم دو تاشون رو اصلاً نزدم
و یه مقدار هم گرامر ولی مشکل سنگینتر لغات بودن
خلاصه که اینجوری
دیروز هم یه دعوای اساسی با مامانم کردم و هرچی توی دلم بود رو ریختم بیرون
الان یه جوریایم که انگار اون دعوا اتفاق نیفتاده اصلاً ولی خب بازم صمیمی نیستیم
ولی اصلاً از حرفایی که توی دعوام زدم پشیمون نیستم
بهترین نتیجهی این دعوا این شد که دیگه مامان به درسهام کاری نداره
گاد
+ پینوشت: مادربزرگم میگفت یکی از فامیلای نسبتاً دورمون (البته دور نیستن همزمان هم فامیل مادربزرگمن هم فامیل شوهرخالهم اینا) آمار کنکور من رو گرفته :) برگام ریخت :| البته مامان بزرگم گفت که یه پسر همسن من دارن که اونم کنکور داشته و به خاطر همین خبر داشتن :-|