218~
خب خب دیروز رفتیم خونهی این همکار مامانم که از پسر و دخترش توی این پست (کلیک) حرف زده بودم
حوصلهی تعریف کردن ندارم :|
فقط اینکه دفترهامون رو با هم مبادله کردیم الان دفتر ز دست منه که براش یه صفحه رو انجام بدم
دفتر منم دست اونه
خلاصه که این جوری
ح هم نبود
خانوم ر و ز هم همهش توی آشپزخونه بودن
مثلاً قرار بود توی همون خونه من و ز کارمون رو تموم کنیم ولی خب نشد چون ز همهش توی آشپزخونه بود :|
البته تهش یه مقداری کار انجام دادیم
خلاصه که اینجوری
+ [ جمعه ۱۴۰۳/۰۵/۱۹ ] [ 13:57 ] [ Elara ]
|