خب خب دیروز رفتیم خونه‌ی این همکار مامانم که از پسر و دخترش توی این پست (کلیک) حرف زده بودم

حوصله‌ی تعریف کردن ندارم :|

فقط اینکه دفترهامون رو با هم مبادله کردیم الان دفتر ز دست منه که براش یه صفحه رو انجام بدم

دفتر منم دست اونه

خلاصه که این جوری

ح هم نبود

خانوم ر و ز هم همه‌ش توی آشپزخونه بودن

مثلاً قرار بود توی همون خونه من و ز کارمون رو تموم کنیم ولی خب نشد چون ز همه‌ش توی آشپزخونه بود :|

البته تهش یه مقداری کار انجام دادیم

خلاصه که اینجوری