197~
این چند روز رو (از آخرین امتحان) کاملاً هدر دادم. هیچ کاری نکردم.
الان یادم افتاده دوشنبه آزمون دارم. منی که "مثلاً" کل ریاضیها رو توی این چند روزی که گذشت خوندم و تست زدم.
میترسم گندش در بیاد.
واقعاً نمیدونم چرا نمیتونم خودم رو مجبور کنم درس بخونم.
اه اه اه اه اه
داغونم. با اینکه میدونم افتضاحه، ولی باز هم به این کار ادامه میدونم. انگار داره عادی میشه.
نباید هدر میدادم این وقتها رو.
هر روزی که میگذشت به این فکر میکردم. آیا باعث میشد واقعاً شروع کنم؟ نه.
حتی میترسم که فکری که دربارهی فردا دارم هم درست باشه. یعنی فردا رو هم به چرت و پرت بگذرونم و درس نخونم.
وای خدا.. خدایا تو که این همه بهم هوش و استعداد دادی، چرا تنبلی رو توی وجودم گذاشتی؟! (یعنی این حرفی که الان زدم، ناشکریه؟ خدایا ببخش :< )
مامان اگه بفهمه این چند روز رو نخوندم جرم میده.
خدایا. کمک. کمکم کن. لطفاً. لطفاً. خواهش میکنم.