داریم می‌ریم خونه‌ی خاله‌اینا مهمونی

تازه قراره م.س. رو هم ببینممم :> چون اونا هم تهران و نزدیک خاله‌اینا زندگی می‌کنن، البته دو سال پیش باهاش توی یه جای دیگه کاملاً آشنا شدم D: الان داره می‌ره یازدهم اگه اشتباه نکنم :>

از تیپم راضی‌ام D: موهام رو هم که (یادم نیست توی وب گفتم یا نه؟) حسابی کوتاه کردم و واسه ف.ن. و فیت‌فیت که عکس فرستادم، ف.ن. گفت "وای الارا الان می‌ری بیرون دخترا تو رو با پسرا اشتباه می‌گیرن روت کراش می‌زنن منم که غیرتیییییی 😂"

سر راه یه لحظه خودم تنهایی خواستم وارد یه فروشگاه بشم که یه ذره آب بخورم، وقتی دوباره برگشتم توی ماشین، مامانم گفت یه دختره از بالا تا پایین یه نگاهییی بهت انداخت و چکت کرد 😂، (با خنده می‌گفت) منم خوشحال D; خلاصه که ف.ن. جان حدست درست از آب ار اومددددد 😂😂😂

ولی برای اولین باره که از موهام راضی‌ام. تنها کسی هم که ناراضیه مامانمه، که فکر می‌کنه به عنوان یک "دختر جوان" باید موهام رو بلند کنم، ولی خب گوش من بدهکار نیست، بالاخره استایلی رو پیدا کردم که توش راحتم D: