238~ چهارشنبه: اتاق فرار
اومدم یه مقداری از چهارشنبه تعریف کنم
با جمعی از همکلاسیها رفتیم اتاق فرار
خیلی خوش گذشت
بعدش یه سریهامون جدا شدن،
و بعد ما 7 نفری که مونده بودیم رفتیم برج آزادی
چایی خوردیم، آهنگ خوندیم
و کلی خوش گذشت
من کلی فیلمبرداری کردم و در نهایت هم یه ادیت خفن زدم (پدرم در اومد ولی باحال شد)
در نهایت هم وقتی داشتم از آیوی خداحافظی میکردم، بالاخره جراتش رو پیدا کردم که روی گونهش رو ببوسم
بعد از اینکه بغل کردیم همدیگه رو
و اینکه موقعی که بغلش کردم تونستم یه دستی هم توی موهاش بکشم
همین.
+ [ سه شنبه ۱۴۰۳/۱۰/۱۸ ] [ 20:8 ] [ Elara ]
|